دلم تنگ شده واسه مامان و بابا و برادرم تو ایران. چند وقته دارم به این فکر میکنم که یه سری برم و هر سه رو ببینم. نتیجهش چی...؟ اعصاب داغون!
یعنی کل پروسه از اون لحظهای که قصد کنی پاتو بذاری بیرون تا وقتی که برگردی یه داستان لجنمالی هست که نگو و نپرس. روزی هم سه بار نظرم عوض میشه که برم یا که نرم! به عبارتی فاک دیس شِت...
پینوشت: جالبیش اینه که جفت این ممالک دارن به فنا میرند و من این وسط گیر کردم!
پینوشت دوم: MVB's Closet هشت ساله شد.
Labels: زندگی, مخ فنگ