- آخر شب که میشد غیر من و پدرم بقیه میخوابیدند و ما تلویزیون نگاه میکردیم. وقتی پاییز بود پدرم برای خودش انار میآورد؛ منم شریک میکرد.
- این روزا وقتی آخر شب جلو مانیتور ولو میشم یه دونه انار هم میذارم کنار دستم.
- دوری چیز نفهمیه...
Labels: دوری, زندگی