Closet...
...اینجا می‌نویسم برای اینکه یادم بمونه... تا راحت‌تر فراموش کنم
Wednesday, June 28, 2006
یه مشت آدم زبون نفهم رو جمع کردند: ریختند توی یه محوطه... در رو هم روشون بستن=> معاونت نظام وظیفه!
نوشته شده در 4:24 AM توسط MVB.
Monday, June 26, 2006
هر وقت اين مسولين مملكتي رو تو تلويزيون نشون ميده، اطمينان پيدا مي‌كنم كه اين مملكت درست بشو نيست...
نوشته شده در 10:41 AM توسط MVB.
Thursday, June 15, 2006

Big beat
From Wikipedia, the free encyclopedia

Big beat (sometimes chemical breaks) is a term devised in the mid 1990s by the British music press as a way of describing the work of The Chemical Brothers, but was defined by the work of Fatboy Slim. Big beat tend to feature distorted, compressed breakbeats at moderate tempos (usually between 110 to 136 beats per minute), acidic synthesizer lines and heavy jazz loops. They are often punctuated with punkish-style vocals and driven by intense, distorted basslines with conventional pop and techno song structures. Big beat is also characterised by a strong psychedelic influence stemming from the influence of The Beatles, Led Zeppelin's breakbeats, and the acid house musical movement.

I like that!

Labels:

نوشته شده در 3:55 AM توسط MVB.
Tuesday, June 13, 2006
Isolate me from this world, I just need …
Notebook *1
Internet Connection * 2Mbps
Cheepuf (Only Chocolate Pillow) * ∞
نوشته شده در 1:13 PM توسط MVB.
Friday, June 09, 2006
برم يا كه نرم؟
بايد يك تصميمي بگيرم كه فرداش به خودم بد و بيراه نگم! البته فكر كنم فرقي نداره. به هر حال بعدش اينقدر مشكل پيش خواهد آمد كه كم بيارم و پشيمون بشم.
مگر نه اينكه اين زندگي پر از دو راهي هست؟ خوب اينم يكيش... ولي اين تو مايه‌هاي خروجي غرب و شرق يه اتوبانه. اگه اشتباه بري، وسطش نمي‌توني دور بزني. بايد صبر كني كه به يك اتوبان ديگه برسي كه تازه شايد امكان اينو داشته باشي كه مسيرو برگردي كه هم وقت رو از دست دادي هم بنزين و...
آره داداش. اينجاي كار مهمه. از چه نظر نمي‌دونم... ولي مهمه! منم ديگه حال اينو ندارم كه بشينم فكر كنم كه بعدش چي. دقت مشتقگير تو مسير زندگي خيلي كمه. رسما براي زندگي من كه تعطيله. ميدوني چرا؟ چون سري زماني زندگي فقط يه بار تكرار ميشه. اونم براي هر كس فرق داره. البته چيزي كه منو اميدوار نگه ميداره اينه كه فكر مي‌كنم من تلاشمو كردم و از اين به بعد هم تلاشمو مي‌كنم. پس پس نبايد نگرام چيزي باشم. ببينيم خدا چي مي خواد.
نوشته شده در 2:55 PM توسط MVB.