Closet...
...اینجا می‌نویسم برای اینکه یادم بمونه... تا راحت‌تر فراموش کنم
Saturday, January 07, 2006
طرف اسمشو گذاشته دكتر، استاد، آدم ... n بار به هر كدومشون توضيح دادم كه اين موضوع براي من حياتيه. ميگن كه مخالف نيستن.
حالا رفتن تو اون اتاق لعنتي، دوباره ميگن نه. آخه چاقالاي مغز نخودي يه ذره شعور به خرج بدين نميميرن به خدا.
به درك... اگه يه e ممكن بود بيخيال بشم، اونم پريد. ولي منتظر اون روزيم كه يه حالي به همشون بدم.

الان هم حالم خوب نيست... يه جورايي احساسم طوسيه... اگه اين دنيا نشد، اون دنيا با هم تسويه مي‌كنيم.