Closet...
...اینجا می‌نویسم برای اینکه یادم بمونه... تا راحت‌تر فراموش کنم
Saturday, October 04, 2003
يه مثلي هست كه ميگه « يه نادون يه سنگ ميدازه توي چاه بعد 800 تا مهندس و دكتر نميتونن درش بيارن » كه فكر كنم در مورد من صادق شده ولي با چند تفاوت كوچك :
1- سنگ نبوده ، دستمال كاغذي بوده .
2- چاه نبوده ، ماشين لباس‌شويي بوده .
3- موضوع اصلا سنگ و چاه نيست ، بلكه لباساي منه كه همگي پشمالو شده‌اند .
4 من در نقش همه افراد اين سناريو ظاهر شده ام !
5- هر گونه روش اعم از شستشويي دوباره و استفاده از هرگونه مايع نرم كننده و ضد الكتريسيته ساكن وغيرساكن و ... نتيجه نداده است !
6- جهت پيوستن شما بازديدكنندگان به جمع مهندسان و دكتران و عالمان ، پيشنهاد ات و روشهاي خود را به اينجانب بايميليد .
7- اگر روشها جواب نداد در هفته آينده نمايشگاه «مد جديد لباس پاييزي آقايان » در همين مكان برگزار خاهد شد .