دارم literature review مینویسم واسه یه گزارشی که باید سه چهار ماه دیگه تحویل بدم. خوب هر از چند گاهی به مقالههای استادم میرسم. آدم میشینه مقاله رو میخونه و با وجود اینکه هنوز به اندازه یه بز از موضوع(field) خبر نداره احساس میکنه که یه چیزایی دستگیرش شده... یاد همین یکی دو سال پیش میافتم که همین وضعیت رو برای پایاننامه فوق داشتم... هر وقت به مقالههای استادم میرسیدم، باید عزا میگرفتم. یعنی یه جوری مینوشت که قشنگ گیج بزنی و به قول خودش “it is the professional writing style, you should tell everything”... ممد جان بگو باید اصغر رو بگیرم یا رونالدو, detail پیشکش! خلاصه به نظر میرسه اندازهی field و اینکه چقدر به بابای field نزدیک باشی در کیفییت مقاله تاثیر داره.استاد فعلی همکار یکی از باباهای fieldی که الآن من دارم توش شنا میکنم (آره دوست عزیز, field بابا زیاد داره، مامان رو نمیدونم، از باباها بپرسید!) ولی استاد سابق صاحاب قسطی یه fieldی بود که خودش توش با یکی دو نفر دیگه درحالیکه آب به زیر زانوشون نمیرسید وایساده بودند, منم سعی میکردم از تو گودال یه ماهی بگیرم که خورد به سنگ! فقط میخواستم اینو خاطر نشان کنم که کرده باشم. بعدا نگی نگفتی....
اینم شجرنامه استاد-دانشجویی Phillip Colella، بابای fieldی که من توش میچّرم. (دلیلی داغون برای نظریهای داغونتر)
…> G. W. Leibniz > Ja. Bernoulli > Jo. Bernoulli > L. Euler > J. L. Lagrange & P. Laplace > S. D. Poisson & J. J. Fourier > G.P.L. Dirichlet & M. Ohm > C. F. Klein > C. L. Lindemann > D. Hilbert > R. Courant > K. O. Friedrichs > P. D. Lax > A. J. Chorin > P. Colella
منبع