Closet...
...اینجا می‌نویسم برای اینکه یادم بمونه... تا راحت‌تر فراموش کنم
Monday, August 31, 2009
To debug, first, you have to embrace the error. Then, brighter than sun, it shows itself to you.

P.S. Be gentle, let it live for another compile and run!
... and suddenly I realized I am ready to go. Even though it is little bit early (is it?) but that's all matters to me now...
Thursday, August 20, 2009
(من بی می ناب زیستن نتوانم ***** بی باده کشید بارتن نتوانم)
(من بنده آن دمم که ساقی گوید ***** یک جام دگر بگیر و من نتوانم)
(حکیم غیاث الدین ابوالفتح عُمَر بن ابراهیم خیام نیشابوری)
Friday, August 14, 2009
اندر باب راحتی جامه... یه شلوار تازه خریدم. از بس راحته، وقتی می‌پوشمش، انگار که نیست.