Closet...
...اینجا می‌نویسم برای اینکه یادم بمونه... تا راحت‌تر فراموش کنم
Monday, January 26, 2004
هر نتيجه خوبي يك چيز ناحوري هم با خودش مياره . اطمينان دارم .
پاشنه ... پنجه ... بيا رو پاي جلو ... دستهاتو از هم باز كن ... شوس كردن هم دردسريه ! ...كوبيده يا نكوبيده مساله اين است ... هلكوپتري .... ديواره يا دره ؟... فيزيوتراپي ... دودكش ... قله يا نيم قله ؟ ... زمين كه خوردني نيست ؟!؟ پس توچرا زمين ميخوري ... كتف ... آفتاب ... معده خالي ... هوس انار ...
همش تو يك لحظه از چلوي چشمم ميگذره ، آخه مخ كه نيست ويدئو پروژكتوره .
Thursday, January 08, 2004
موقعي كه به امتحانات نزديك ميشم :
1- صبحها تا 10 عين آدم يه بچه ميخوايم .
2- 2 ساعت طول ميكشه تا صبحونه‌ بخورم .
3- حال ندارم لاي دو صحفه جزوه رو باز كنم .
4- يه ضرب اين كامپيوتره روشن و داره آت و آشغال پخش ميكنه .
5- ناهار از گلوم پايين نرفته چشام كركره‌ها رو پايين ميكشن و تا پايان وقت اداري تعطيل ميكنن . تازه يه وقتايي اضافه كاري هم ميگيرن .
6- احساس ميكنم وقتي هوا تاريك ميشه نمي‌تونم درس بخونم .
7- به ازاي هر نيم ساعت درس خوندن 2-3 ساعتي به خودم زنگ تفريح تشويقي ميدم تا اين نروهاي عزيز داغ نكنن.
8- يادم ميفته هزار دانلود عقب مونده دارم و ميزارم Kazaa دانلود كنه منم ميشينم يه System Monitor باز ميكنم و سرعت connection را مي‌پام كه يه وقتي سرعت پايين نياد .
9- شبا هم ميشينم درس بخونم ، ساعت 10 خوابم ميگيره . از بس كه كمبود خوب دارم .

به نظر خودم هم كه همه درسها پاسه ! نه ؟!