Closet...
...اینجا می‌نویسم برای اینکه یادم بمونه... تا راحت‌تر فراموش کنم
Sunday, November 23, 2003

Come down Jesus
Come down,I'll pray
You won't believe all the things you see today
Thursday, November 20, 2003
امروز همش خواب بودم .
ولي بازم خوابم مياد .
خرووووپف .....
Tuesday, November 18, 2003
خنك بنوشيد D:


Yesterday,
all my troubles seemed so far away
Now it looks as though they're here to stay
Oh I believe in yesterday.

Suddenly,
I'm not half the man I used to be
There's a shadow hanging over me
Oh yesterday came suddenly
Friday, November 14, 2003
چه حالي ميده ....
فردا امتحان ماشين 2 داشته باشي .
بشيني Max Payne 2 بازي كني .
آخه هر جفتشون «2» توش هست .
احتمالا فردا هم يه 2 مي‌گيرم تا 2 ها تكميل بشن .
Tuesday, November 04, 2003
1- لطفا يكي پيدا بشه بياد اين كمدهاي منو جمع و جور بكنه . هيچ چيزي سر جاش نيست .دو سه روز كامل طول ميكشه تا همه چيز به حالت اولش برگرده . اميدوارم تا اون موقع دوام بيارم .
Sunday, November 02, 2003
1- لعنت به اين زندگي . همه بايد توي يه روز بيان و همه چيزا رو بريزن بهم بعد با كلي ادعا بزارن برن .
2- همينجا اعلام ميكنم حال ندارم كه برم منت‌كشي( صد سال ) . ميخوام دو سه هفته « راحت » و « تنها » زندگي كنم .
3- نوشته قبلي رو با آب پياز نوشته بودم . ميتونين مانيتورتون رو روي آتيش بگيرين تا نوشته ظاهر بشه .(مسئوليت محدود)