Closet...
...اینجا می‌نویسم برای اینکه یادم بمونه... تا راحت‌تر فراموش کنم
Thursday, April 26, 2007
1- هنوز هم تو state قبلی دست و پا می‌زنم...
2- مخم به طرز محسوسی گیرپاج کرده.
3- ****
4- فکر نکن، همینه که هست!
5- رفیقمون می‌گفت که یه ریشه خودآزاری تو این جمیعت سمپاش هست. فکر کنم راست میگه
6- دوباره 4
7- عجب کوته‌فکرم من.
...
Thursday, April 19, 2007
این بزرگ شدن هم دردسریه... بچه بودیم، با خیال راحت زندگی می‌کردیم. حالا باید برای فکر n تا چیز تصمیم بگیری که به هم وابستن عین چی! یه ورشو می‌گیری، اونورش میفته! حرف هم که گوش نمی‌دم. کار خودمو می‌کنم که باباهه گفته نکن...
ده‌ بچه نکن دیگه، یه دقیقه آروم بشین...
فلاش بک 1
فلاش بک 2
Monday, April 16, 2007
یه خواب دیدم، ترسناک... بد ترسناک! توی خواب زبونم بند اومده بود. با این وجود که می‌دونستم که خوابم!؟ هیچ کاری نتونستم بکنم و از خواب پریدم...
بعدش تا صبح هی با خودم کلنجار ‌رفتم که دوباره همون خواب رو ببینم که بزنم دهنه یارو رو سرویس کنم که نشد!
Saturday, April 14, 2007
Did i miss something important?
sure, that's what I always do!...
Monday, April 09, 2007
یادم نیست که چی می‌خواستم بگم، ولی یه چیزی بود تو مایه‌های "مستی و راستی .."
Tuesday, April 03, 2007
نتیجه اخلاقی امروز:
Don’t rate people, to not be rated…
Sunday, April 01, 2007
تا دیروز می‌گفتی چرا هوا زود تاریک میشه. حالا میگی چرا هوا دیر تاریک می‌شه!
بچه بشین سر درس و کارت دیگه...